معنی فارسی apeling

B1

میلی به یادگیری و ایجاد ارتباط با محیط اطراف خود دارد.

A young ape, especially one that is still dependent on its mother.

example
معنی(example):

میمون جوان، که به عنوان آپیلینگ شناخته می‌شود، در درختان بازی کرد.

مثال:

The young ape, known as an apeling, played in the trees.

معنی(example):

یک آپیلینگ معمولاً بسیار کنجکاو و بازیگوش است.

مثال:

An apeling is often very curious and playful.

معنی فارسی کلمه apeling

: معنی apeling به فارسی

میلی به یادگیری و ایجاد ارتباط با محیط اطراف خود دارد.