معنی فارسی apicillary

B1

واژه‌ای که به ساختارهایی در حشرات یا دیگر موجودات زنده که به زنبورها مربوط می‌شود، اطلاق می‌شود.

Relating to the structures or features associated with bees.

example
معنی(example):

ساختارهای آپیکیلاری در حشره بسیار جذاب هستند.

مثال:

The apicillary structures in the insect are fascinating.

معنی(example):

دانشمندان ویژگی‌های آپیکیلاری را زیر میکروسکوپ بررسی کردند.

مثال:

Scientists examined the apicillary features under a microscope.

معنی فارسی کلمه apicillary

: معنی apicillary به فارسی

واژه‌ای که به ساختارهایی در حشرات یا دیگر موجودات زنده که به زنبورها مربوط می‌شود، اطلاق می‌شود.