معنی فارسی aplanatically

B1

حرکت یا رفتار بدون برنامه یا هدف مشخص.

In a manner devoid of a plan or intention.

example
معنی(example):

شخصیت به صورت آ_PLANATیک حرکت کرد، بدون هیچ برنامه‌ای.

مثال:

The character moved aplanatically, without any plans.

معنی(example):

او به کار به صورت آ_PLANATیک نزدیک شد، بدون اینکه بداند بعداً چه کند.

مثال:

He approached the task aplanatically, unsure of what to do next.

معنی فارسی کلمه aplanatically

: معنی aplanatically به فارسی

حرکت یا رفتار بدون برنامه یا هدف مشخص.