معنی فارسی appeasing
B1عملی که در آن فردی سعی می‌کند دیگران را آرام و راضی کند.
Making someone feel better or satisfied, especially in a tense situation
- verb
verb
معنی(verb):
To make quiet; to calm; to reduce to a state of peace; to dispel (anger or hatred).
مثال:
to appease the tumult of the ocean
معنی(verb):
To come to terms with; to adapt to the demands of.
مثال:
They appeased the angry gods with burnt offerings.
example
معنی(example):
مادر با یک آغوش فرزندش را آرام می‌کرد.
مثال:
The mother was appeasing her child with a hug.
معنی(example):
آنها با صحبت کردن درباره بهبود اوضاع اقدامات آرام‌بخش انجام می‌دهند.
مثال:
They are appeasing the situation by talking it out.
معنی فارسی کلمه appeasing
:
عملی که در آن فردی سعی می‌کند دیگران را آرام و راضی کند.
