معنی فارسی apprizement

B1

عمل ارزیابی، به ویژه در زمینه مالی و اقتصادی.

The act of evaluating, especially in financial and economic contexts.

example
معنی(example):

ارزیابی دارایی‌های او چندین ساعت طول کشید.

مثال:

The apprizement of his belongings took several hours.

معنی(example):

پس از ارزیابی، او از ارزش کل شگفت‌زده شد.

مثال:

After the apprizement, she was surprised at the total value.

معنی فارسی کلمه apprizement

: معنی apprizement به فارسی

عمل ارزیابی، به ویژه در زمینه مالی و اقتصادی.