معنی فارسی apractic
B1وضعیتی که به معنای ناتوانی در انجام حرکات یا فعالیتهای ارادی است.
Referring to a condition characterized by the inability to perform purposeful movements.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهارتهای عملزدای او انجام وظایف روزمره را برایش دشوار کرده بود.
مثال:
His apractic skills made it difficult for him to perform everyday tasks.
معنی(example):
این وضعیت عملزدایی میتواند جوانب مختلفی از زندگی را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
The apractic condition can affect various aspects of life.
معنی فارسی کلمه apractic
:
وضعیتی که به معنای ناتوانی در انجام حرکات یا فعالیتهای ارادی است.