معنی فارسی aquatinted
B1آشنا شده، به این معنی که شخصی به دانش یا آگاهی از کسی یا چیزی رسیده است.
To be familiar with someone or something.
- verb
verb
معنی(verb):
To make such etchings.
example
معنی(example):
در طول دوره آشنایی، با مارک آشنا شدم.
مثال:
I became aquatinted with Mark during the orientation.
معنی(example):
قبل از جابجایی، او با آداب و رسوم محلی آشنا بود.
مثال:
She was aquatinted with the local customs before moving.
معنی فارسی کلمه aquatinted
:
آشنا شده، به این معنی که شخصی به دانش یا آگاهی از کسی یا چیزی رسیده است.