معنی فارسی araby

B1

پیوند به فرهنگ، زبان یا مردم عرب و همچنین اشاره به افسانه‌ها و سنت‌های آنان.

Relating to Arab culture, language, or people, often used to describe something of Arabic character.

example
معنی(example):

او ادبیاتی را دوست دارد که جوهره عربی را به تصویر می‌کشد.

مثال:

He loves literature that captures the essence of Araby.

معنی(example):

این جشنواره فرهنگ غنی عربی را جشن گرفت.

مثال:

The festival celebrated Araby's rich culture.

معنی فارسی کلمه araby

: معنی araby به فارسی

پیوند به فرهنگ، زبان یا مردم عرب و همچنین اشاره به افسانه‌ها و سنت‌های آنان.