معنی فارسی arbitrable

B2

قابل داوری، مربوط به مسائلی که می‌توانند از طریق داوری حل و فصل شوند.

Referring to disputes that can be settled by arbitration.

example
معنی(example):

اختلاف قابل داوری بود و می‌توانست به میانجیگری برود.

مثال:

The dispute was arbitrable and could go to mediation.

معنی(example):

فقط مسائل خاصی طبق قرارداد قابل داوری هستند.

مثال:

Only certain issues are arbitrable under the contract.

معنی فارسی کلمه arbitrable

: معنی arbitrable به فارسی

قابل داوری، مربوط به مسائلی که می‌توانند از طریق داوری حل و فصل شوند.