معنی فارسی arbitry

B1

روند تصمیم‌گیری که معمولاً به صورت یک جانبه و بدون مشورت دیگران صورت می‌گیرد.

The act or process of making arbitrary decisions.

example
معنی(example):

داوری تصمیمات ممکن است در دادگاه زیر سوال برود.

مثال:

The arbitry of decisions can be questioned in court.

معنی(example):

داوری آن‌ها توسط سازمان به عنوان نهایی در نظر گرفته شد.

مثال:

Their arbitry was considered final by the organization.

معنی فارسی کلمه arbitry

: معنی arbitry به فارسی

روند تصمیم‌گیری که معمولاً به صورت یک جانبه و بدون مشورت دیگران صورت می‌گیرد.