معنی فارسی arching
B1پیچ و تاب به سمت بالا یا قوس پیدا کردن، معمولاً به حرکات فیزیکی اشاره دارد.
The action of bending or curving outwards.
- verb
- noun
- adjective
verb
معنی(verb):
To form into an arch shape
مثال:
The cat arched its back
معنی(verb):
To cover with an arch or arches.
noun
معنی(noun):
The arched part of a structure.
adjective
معنی(adjective):
Hogging, as opposed to sagging
example
معنی(example):
گربه در حال کشش، پشت خود را قوس داده بود.
مثال:
The cat was arching its back while stretching.
معنی(example):
شاخه‌های قوسی درخت سایه‌ای ایجاد کردند.
مثال:
The arching branches of the tree provided shade.
معنی فارسی کلمه arching
:
پیچ و تاب به سمت بالا یا قوس پیدا کردن، معمولاً به حرکات فیزیکی اشاره دارد.
