معنی فارسی archtyrant

B1

تاریخ‌نگار بزرگ، فردی که با خشونت و ستم به حکومت و تسلط بر مردم می‌پردازد.

A supreme ruler who exercises power in a cruel and oppressive way.

example
معنی(example):

تاریخ‌نگاری بزرگ با مشت آهنین بر سرزمین حکومت می‌کرد.

مثال:

The archtyrant ruled the land with an iron fist.

معنی(example):

شهروندان در ترس از رژیم دیکتاتوری بزرگ زندگی می‌کردند.

مثال:

Citizens lived in fear under the archtyrant's regime.

معنی فارسی کلمه archtyrant

: معنی archtyrant به فارسی

تاریخ‌نگار بزرگ، فردی که با خشونت و ستم به حکومت و تسلط بر مردم می‌پردازد.