معنی فارسی archvagabond

B1

کسی که به طور مداوم در حال سفر است و بدون مکان ثابت زندگی می‌کند.

A person who wanders from place to place, often homeless.

example
معنی(example):

مهاجر بزرگ از شهری به شهر دیگر بدون خانه سفر می‌کرد.

مثال:

The archvagabond traveled from city to city without a home.

معنی(example):

او زندگی یک مهاجر بزرگ را می‌گذرانید و هرگز مستقر نمی‌شد.

مثال:

He lived the life of an archvagabond, never settling down.

معنی فارسی کلمه archvagabond

: معنی archvagabond به فارسی

کسی که به طور مداوم در حال سفر است و بدون مکان ثابت زندگی می‌کند.