معنی فارسی arhythmic
B1بدون ریتم، حالتی که در آن الگوی منظم و تکراری وجود ندارد.
Characterized by a lack of rhythm; irregular in pattern.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having no rhythm.
example
معنی(example):
موسیقی بدون ریتم بود و رقصیدن را دشوار میکرد.
مثال:
The music was arhythmic, making it hard to dance.
معنی(example):
صحبت او بدون ریتم و دشوار برای دنبال کردن بود.
مثال:
His speech was arhythmic and difficult to follow.
معنی فارسی کلمه arhythmic
:
بدون ریتم، حالتی که در آن الگوی منظم و تکراری وجود ندارد.