معنی فارسی arrayer

B2

آرایه‌گر، فردی که اشیا، داده‌ها یا اطلاعات را به منظور تسهیل دسترسی یا تحلیل مرتب و سازماندهی می‌کند.

An arrayer is a person who arranges items, data, or information in a systematic manner for easier access or analysis.

example
معنی(example):

آرایه‌گر کسی است که اجناس را به صورت سیستماتیک مرتب می‌کند.

مثال:

An arrayer is someone who arranges items in a systematic way.

معنی(example):

آرایه‌گر به طور مؤثری به سازماندهی پرونده‌ها کمک کرد.

مثال:

The arrayer helped organize the files efficiently.

معنی فارسی کلمه arrayer

: معنی arrayer به فارسی

آرایه‌گر، فردی که اشیا، داده‌ها یا اطلاعات را به منظور تسهیل دسترسی یا تحلیل مرتب و سازماندهی می‌کند.