معنی فارسی arrhythmical
B2حالت یا کیفیتی که در آن نظم یا الگوی ریتمی وجود ندارد.
Characterized by a lack of rhythm or regularity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موسیقی آرهریتمیک بود و تجربهای منحصر به فرد ایجاد کرد.
مثال:
The music was arrhythmical, creating a unique experience.
معنی(example):
شعر او جریانی آرهریتمیک داشت.
مثال:
Her poetry had an arrhythmical flow to it.
معنی فارسی کلمه arrhythmical
:
حالت یا کیفیتی که در آن نظم یا الگوی ریتمی وجود ندارد.