معنی فارسی arrowheaded

B1

نوک‌پیکانی، توصیف اشیایی که شکل یا نوک آن‌ها شبیه به تیرک است.

Describes something that is shaped like an arrowhead.

example
معنی(example):

برگ‌های نوک‌پیکان به راحتی قابل تشخیص هستند.

مثال:

The arrowheaded leaves are easy to identify.

معنی(example):

او یک تیر نوک‌پیکانی طراحی کرد تا آیرودینامیک بهتری داشته باشد.

مثال:

She designed an arrowheaded arrow for better aerodynamics.

معنی فارسی کلمه arrowheaded

: معنی arrowheaded به فارسی

نوک‌پیکانی، توصیف اشیایی که شکل یا نوک آن‌ها شبیه به تیرک است.