معنی فارسی arthrodynic

B1

دردی که در مفاصل ایجاد می‌شود، به‌ویژه هنگام حرکت یا فشار.

Relating to joint pain, especially during movement or stress.

example
معنی(example):

پس از دویدن، او درد مفصلی در زانوهایش را تجربه کرد.

مثال:

After running, she experienced arthrodynic pain in her knees.

معنی(example):

علائم مفصلی می‌توانند نشان‌دهنده مشکلات زمینه‌ای در مفاصل باشند.

مثال:

Arthrodynic symptoms can indicate underlying joint issues.

معنی فارسی کلمه arthrodynic

: معنی arthrodynic به فارسی

دردی که در مفاصل ایجاد می‌شود، به‌ویژه هنگام حرکت یا فشار.