معنی فارسی arythmia

B2

اختلال در ریتم طبیعی قلب که می‌تواند به مشکلات جدی منجر شود.

A condition characterized by irregular heartbeats.

example
معنی(example):

پس از آزمایش‌ها، بیمار به آریتمی مبتلا تشخیص داده شد.

مثال:

The patient was diagnosed with arythmia after the tests.

معنی(example):

آریتمی می‌تواند عوارض قلبی ایجاد کند.

مثال:

Arythmia can cause heart-related complications.

معنی فارسی کلمه arythmia

: معنی arythmia به فارسی

اختلال در ریتم طبیعی قلب که می‌تواند به مشکلات جدی منجر شود.