معنی فارسی ascribable
B2قابل نسبت دادن، به این معنی که میتوان یک علت یا منبع را برای چیزی مشخص کرد.
Able to be attributed or assigned to a particular source or cause.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موفقیت او به سختکوشی نسبت داده میشود.
مثال:
Her success is ascribable to hard work.
معنی(example):
تغییر در سیاست به درخواست عمومی مربوط میشود.
مثال:
The change in policy is ascribable to public demand.
معنی فارسی کلمه ascribable
:
قابل نسبت دادن، به این معنی که میتوان یک علت یا منبع را برای چیزی مشخص کرد.