معنی فارسی ashake
B1ashake، معنی لرزیدن یا به اهتزازدرآمدن از هیجان یا خنده.
To shake, often in response to excitement or laughter.
- VERB
example
معنی(example):
او با خبرها از هیجان شروع به لرزش کرد.
مثال:
He began to ashake with excitement at the news.
معنی(example):
او در طی رویداد سرگرمکننده از خنده لرزید.
مثال:
She could ashake with laughter during the fun event.
معنی فارسی کلمه ashake
:
ashake، معنی لرزیدن یا به اهتزازدرآمدن از هیجان یا خنده.