معنی فارسی ashthroat

B2

حالت گلو که ممکن است اشاره به خراش یا سوزش در آن داشته باشد.

A condition of the throat characterized by irritation or discomfort, often resulting in difficulty in speaking.

example
معنی(example):

گلویدگی او باعث شده بود سخت بتواند صحبت کند.

مثال:

His ashthroat made it difficult for him to speak.

معنی(example):

او بعد از سخنرانی طولانی احساس خراش در گلویدگی‌اش کرد.

مثال:

She felt a tickle in her ashthroat after the long speech.

معنی فارسی کلمه ashthroat

: معنی ashthroat به فارسی

حالت گلو که ممکن است اشاره به خراش یا سوزش در آن داشته باشد.