معنی فارسی asiatic
B1وابسته به آسیا، به ویژه شامل فرهنگی، تاریخی یا جغرافیایی.
Relating to Asia or its cultures.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شیر آسیایی یک زیرگونه از شیر است که در هند یافت میشود.
مثال:
The Asiatic lion is a subspecies of lion found in India.
معنی(example):
هنر آسیایی بازتاب میراث متنوع این منطقه است.
مثال:
Asian art reflects the diverse heritage of the region.
معنی فارسی کلمه asiatic
:
وابسته به آسیا، به ویژه شامل فرهنگی، تاریخی یا جغرافیایی.