معنی فارسی asiatically
B1به صورت متفاوتی که فرهنگ یا سبک زندگی آسیایی را تجسم میکند.
In a manner characteristic of Asian cultures.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور آسیایی رقصید و ظرافت اشکال سنتی را تجسم کرد.
مثال:
She danced asiatically, embodying the grace of traditional forms.
معنی(example):
جشنواره به جشنوارههایی با تمهای آسیایی پرداخت.
مثال:
The festival celebrated asiatically themed performances.
معنی فارسی کلمه asiatically
:
به صورت متفاوتی که فرهنگ یا سبک زندگی آسیایی را تجسم میکند.