معنی فارسی aspace
B1فضا، محدوده یا ناحیهای که میتواند اشیاء یا افراد در آن قرار گیرند.
The physical gap or distance between two objects or the expanse in which events occur.
- OTHER
example
معنی(example):
در مهمانی برای همه جا کافی وجود داشت.
مثال:
There was enough space for everyone at the party.
معنی(example):
هنرمند در نقاشیاش حس فضا را ایجاد کرد.
مثال:
The artist created a sense of space in her painting.
معنی فارسی کلمه aspace
:
فضا، محدوده یا ناحیهای که میتواند اشیاء یا افراد در آن قرار گیرند.