معنی فارسی asphyxiate

B2

خفه کردن، به معنای کاهش تدریجی اکسیژن به طوری که تنفس دشوار یا غیرممکن شود.

To cause suffocation or to prevent breathing.

verb
معنی(verb):

To smother or suffocate someone.

معنی(verb):

To be smothered or suffocated.

example
معنی(example):

دود می‌تواند هر کسی را که در داخل محبوس شده باشد خفه کند.

مثال:

The smoke can asphyxiate anyone who is trapped inside.

معنی(example):

او نگران بود که آلودگی ممکن است ماهی‌ها را در رودخانه خفه کند.

مثال:

He feared that pollution might asphyxiate the fish in the river.

معنی فارسی کلمه asphyxiate

: معنی asphyxiate به فارسی

خفه کردن، به معنای کاهش تدریجی اکسیژن به طوری که تنفس دشوار یا غیرممکن شود.