معنی فارسی asplanchnic
C1وابسته به اعصابی که به اندامهای داخلی مربوط میشود.
Relating to the nerves that supply the internal organs.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عصبهای آسپلانکنیک در سیستم گوارشی اهمیت دارند.
مثال:
The asplanchnic nerves are important in the digestive system.
معنی(example):
او در دوره آموزشی خود به مسیرهای آسپلانکنیک پرداخت.
مثال:
She studied the asplanchnic pathways during her training.
معنی فارسی کلمه asplanchnic
:
وابسته به اعصابی که به اندامهای داخلی مربوط میشود.