معنی فارسی assagaied
B1فعل مربوط به استفاده از اساسگ ای، به معنای حمله یا زخمی کردن با نیزه.
The act of being struck or wounded by an assagai.
- verb
verb
معنی(verb):
To spear with an assegai.
example
معنی(example):
او در زمانی که از منطقه خود در بازی دفاع کرد، اساسگ ای شده بود.
مثال:
He was assagaied when he defended his territory in the game.
معنی(example):
جنگجویان باستانی اغلب در نبرد اساسگ ای میشدند.
مثال:
The ancient warriors were often assagaied in battle.
معنی فارسی کلمه assagaied
:
فعل مربوط به استفاده از اساسگ ای، به معنای حمله یا زخمی کردن با نیزه.