معنی فارسی assemblywomen
B2زنان شاغل در زمینههای مرتبط با تجمع و سازماندهی رویدادها.
Women involved in assembly or organization roles.
- noun
noun
معنی(noun):
A female member of an assembly.
معنی(noun):
A member of the lower house of certain US state legislatures.
example
معنی(example):
زنان در تجمع به سختی کار کردند تا پروژه را نهایی کنند.
مثال:
The assemblywomen worked hard to finalize the project.
معنی(example):
زنان در تجمع رویداد را به خوبی سازماندهی کردند.
مثال:
The assemblywomen organized the event successfully.
معنی فارسی کلمه assemblywomen
:
زنان شاغل در زمینههای مرتبط با تجمع و سازماندهی رویدادها.