معنی فارسی asserve

B1

تأیید کردن، بیان کردن و از چیزی به عنوان حقیقت یاد کردن.

To affirm, assert, or declare something definitely.

example
معنی(example):

وکیل مجبور بود حقایق پرونده را به وضوح بیان کند.

مثال:

The lawyer had to asserve the facts of the case.

معنی(example):

به معنای تأیید یا اعلام چیزی است.

مثال:

To asserve means to affirm or declare something.

معنی فارسی کلمه asserve

: معنی asserve به فارسی

تأیید کردن، بیان کردن و از چیزی به عنوان حقیقت یاد کردن.