معنی فارسی assistency

B1

عمل یا فرآیند کمک در شرایط خاص، به خصوص در زمینه‌های تیمی یا گروهی.

Consistency in the act of assisting, especially within teamwork.

example
معنی(example):

تجربه‌های مشابه در یاری آن‌ها عملکرد تیم را بهبود بخشید.

مثال:

The consistencies in their assistency improved the team's performance.

معنی(example):

یاری او برای موفقیت پروژه حیاتی بود.

مثال:

His assistency was vital for the success of the project.

معنی فارسی کلمه assistency

: معنی assistency به فارسی

عمل یا فرآیند کمک در شرایط خاص، به خصوص در زمینه‌های تیمی یا گروهی.