معنی فارسی assortatively

B1

به طور انتخابی، به نحوی که موارد یا اشیاء بر اساس ویژگی‌های خاصی گروه‌بندی شده‌اند.

In a manner that sorts items based on particular attributes or characteristics.

example
معنی(example):

آیتم‌ها به طور انتخابی بر اساس اندازه مرتب شده‌اند.

مثال:

The items are sorted assortatively based on size.

معنی(example):

او کتاب‌هایش را به صورت انتخابی روی قفسه قرار می‌دهد.

مثال:

She arranges her books assortatively on the shelf.

معنی فارسی کلمه assortatively

: معنی assortatively به فارسی

به طور انتخابی، به نحوی که موارد یا اشیاء بر اساس ویژگی‌های خاصی گروه‌بندی شده‌اند.