معنی فارسی assuringly
B2با اطمینان، به شکلی که احساس آرامش و امنیت بدهد.
In a way that reassures or gives confidence.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با اطمینان صحبت کرد و همه را راحت کرد.
مثال:
She spoke assuringly, making everyone feel at ease.
معنی(example):
او با اطمینان سرش را تکان داد تا به او بگوید همه چیز خوب خواهد بود.
مثال:
He nodded assuringly to let her know everything would be fine.
معنی فارسی کلمه assuringly
:
با اطمینان، به شکلی که احساس آرامش و امنیت بدهد.