معنی فارسی astatically
B1در ارتباط با بیاحساسی یا عدم حرکت در عواطف، بهخصوص در موقعیتهای اجتماعی.
In a manner that lacks emotional involvement or expressiveness.
- ADVERB
example
معنی(example):
خودرو به صورت آستاتیک روی یخ حرکت کرد.
مثال:
The car moved astatically across the ice.
معنی(example):
او به صورت آستاتیک صحبت کرد و از هر گونه احساسی دوری کرد.
مثال:
She spoke astatically, avoiding any emotions.
معنی فارسی کلمه astatically
:
در ارتباط با بیاحساسی یا عدم حرکت در عواطف، بهخصوص در موقعیتهای اجتماعی.