معنی فارسی astronavigation
C1استفاده از موقعیت و حرکات ستاره‌ها و سیارات برای یافتن موقعیت یا جهت در سفر دریایی.
The art or science of determining one's position and course by observing celestial bodies.
- noun
noun
معنی(noun):
Navigation by using the positions of the stars and other heavenly bodies
معنی(noun):
Navigation through space
example
معنی(example):
ناوبری نجومی شامل استفاده از اجسام آسمانی برای تعیین موقعیت فرد است.
مثال:
Astronavigation involves using celestial bodies to determine one's position.
معنی(example):
ملوانان اغلب برای سفرهای دوردست به ناوبری نجومی تکیه می‌کنند.
مثال:
Sailors often rely on astronavigation for long-distance voyages.
معنی فارسی کلمه astronavigation
:
استفاده از موقعیت و حرکات ستاره‌ها و سیارات برای یافتن موقعیت یا جهت در سفر دریایی.
