معنی فارسی asunder
B1 /əˈsʌndɚ/به معنای جدا یا منفصل، معمولاً به طور ناگهانی یا به شدت.
Into pieces or parts; apart.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Into separate parts or pieces.
مثال:
Lest anyone find her treasure, she tore the map asunder and cast its pieces into the wind.
example
معنی(example):
طوفان، انبار قدیمی را از هم جدا کرد.
مثال:
The storm tore the old barn asunder.
معنی(example):
دوستی آنها پس از بحث از هم پاشید.
مثال:
Their friendship fell asunder after the argument.
معنی فارسی کلمه asunder
:
به معنای جدا یا منفصل، معمولاً به طور ناگهانی یا به شدت.
