معنی فارسی aswarm

B1 /əˈswɔː(ɹ)m/

به معنای جمع بودن و به وفور یافت شدن در یک مکان، معمولاً به حالت شلوغی و حرکت پیوسته اشاره دارد.

In a state of being filled with a particular quality, often used to describe a large number of entities in movement.

adjective
معنی(adjective):

Filled or overrun (with moving objects or beings).

example
معنی(example):

زنبورها در باغ به طور شگفت‌انگیزی جمع شده بودند.

مثال:

The bees were aswarm in the garden.

معنی(example):

بچه‌ها به شدت از هیجان برای جشن گرد هم آمده بودند.

مثال:

The children were aswarm with excitement for the party.

معنی فارسی کلمه aswarm

: معنی aswarm به فارسی

به معنای جمع بودن و به وفور یافت شدن در یک مکان، معمولاً به حالت شلوغی و حرکت پیوسته اشاره دارد.