معنی فارسی aswooned

B1

غش کردن، از حال رفتن، به ویژه به دلیل هیجان یا احساسات قوی.

To faint or lose consciousness, often due to extreme emotion or excitement.

example
معنی(example):

او با دیدن کیک بزرگ غش کرد.

مثال:

She aswooned when she saw the giant cake.

معنی(example):

او با دیدن منظره زیبا غش کرد.

مثال:

He aswooned at the beautiful scenery.

معنی فارسی کلمه aswooned

: معنی aswooned به فارسی

غش کردن، از حال رفتن، به ویژه به دلیل هیجان یا احساسات قوی.