معنی فارسی atangle
B1به معنای گره زدن یا در هم پیچیدن رشتهها یا مواد.
To twist or knot something together, causing a tangle.
- VERB
example
معنی(example):
برای گره زدن کاموا، باید آن را با دقت بپیچید.
مثال:
To atangle the yarn, you need to twist it carefully.
معنی(example):
گاهی اوقات، رشتهها در زمان بازی گره میخورند.
مثال:
Sometimes, strings atangle during playtime.
معنی فارسی کلمه atangle
:
به معنای گره زدن یا در هم پیچیدن رشتهها یا مواد.