معنی فارسی attame

B1

کنترل یا جمع‌آوری افکار یا احساسات به منظور جلوگیری از پخش شدن یا به اشتراک گذاشتن آنها.

To gather or control thoughts or feelings before expressing them.

example
معنی(example):

قبل از اینکه افکارم را به اشتراک بگذارم، آنها را جمع می‌کنم.

مثال:

I will attame my thoughts before sharing them.

معنی(example):

او سعی کرد احساساتش را در طول سخنرانی کنترل کند.

مثال:

She tried to attame her emotions during the speech.

معنی فارسی کلمه attame

: معنی attame به فارسی

کنترل یا جمع‌آوری افکار یا احساسات به منظور جلوگیری از پخش شدن یا به اشتراک گذاشتن آنها.