معنی فارسی autocephalia

B2

خودمختاری، شرایطی که در آن یک کلیسا به طور مستقل عمل می‌کند و از یک کلیسای دیگر پیروی نمی‌کند.

The condition of a church being self-governing and not subject to another church's authority.

example
معنی(example):

مفهوم خودمختاری در مسیحیت ارتدکس بسیار حیاتی است.

مثال:

The concept of autocephalia is crucial in Orthodox Christianity.

معنی(example):

درک خودمختاری به روشن شدن حکمرانی کلیسا کمک می‌کند.

مثال:

Understanding autocephalia helps clarify church governance.

معنی فارسی کلمه autocephalia

: معنی autocephalia به فارسی

خودمختاری، شرایطی که در آن یک کلیسا به طور مستقل عمل می‌کند و از یک کلیسای دیگر پیروی نمی‌کند.