معنی فارسی autocollimate

B2

خودکالیبره کردن، فرآیند تنظیم خودکار تجهیزات نوری به منظور دقیق‌تر کردن کارایی آنها.

To adjust optical instruments automatically to achieve proper alignment or focus.

example
معنی(example):

این دستگاه برای کالیبراسیون خودکار پرتوهای لیزر با دقت طراحی شده است.

مثال:

The device is designed to autocollimate laser beams with precision.

معنی(example):

به خودکالیبره کردن به معنای تنظیم خودکار سیستم‌های اپتیکی است.

مثال:

To autocollimate means to adjust optical systems automatically.

معنی فارسی کلمه autocollimate

: معنی autocollimate به فارسی

خودکالیبره کردن، فرآیند تنظیم خودکار تجهیزات نوری به منظور دقیق‌تر کردن کارایی آنها.