معنی فارسی autoluminescence
B2توانایی یک موجود زنده برای تولید نور بدون منبع خارجی.
The ability of an organism to generate light independently.
- NOUN
example
معنی(example):
برخی از عروسهای دریایی درخشش خودتابی را نشان میدهند و در تاریکی میدرخشند.
مثال:
Some jellyfish exhibit autoluminescence, glowing in the dark.
معنی(example):
درخشش خودتابی، توانایی یک موجود زنده برای تولید نور بهطور خودکار است.
مثال:
Autoluminescence is the ability of an organism to produce light by itself.
معنی فارسی کلمه autoluminescence
:
توانایی یک موجود زنده برای تولید نور بدون منبع خارجی.