معنی فارسی automagically
B1بهطور خودکار و بدون نیاز به دخالت کاربر انجام شدن، به گونهای که انگار جادو شده است.
A playful term for something that happens automatically, as if by magic.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an automagical manner; happening seemingly without effort.
example
معنی(example):
نرمافزار بهطور خودکار و جادویی در پسزمینه بهروزرسانی میشود.
مثال:
The software updates automagically in the background.
معنی(example):
وقتی دکمه را فشار میدهید، ویژگی جدید بهطور خودکار و جادویی کار میکند.
مثال:
When you press the button, the new feature works automagically.
معنی فارسی کلمه automagically
:
بهطور خودکار و بدون نیاز به دخالت کاربر انجام شدن، به گونهای که انگار جادو شده است.