معنی فارسی autowinding
B1خودکار برای پیچیدن، فرآیند خودکار شدن کوک در ساعت که نیازی به پیچاندن دستی ندارد.
A mechanism in watches that automatically winds the mainspring using movement.
- verb
verb
معنی(verb):
To wind on (the film in a camera) automatically.
example
معنی(example):
ویژگی خودکار برای پیچیدن، ساعت را استفاده از آن راحتتر میکند.
مثال:
The autowinding feature makes the watch more convenient to use.
معنی(example):
فناوری خودکار برای ساعتهای اتوماتیک عالی است.
مثال:
Autowinding technology is great for automatic watches.
معنی فارسی کلمه autowinding
:
خودکار برای پیچیدن، فرآیند خودکار شدن کوک در ساعت که نیازی به پیچاندن دستی ندارد.