معنی فارسی avidly

B1

با اشتیاق و علاقه زیاد، به ویژه در ارتباط با فعالیت‌‎های خواندن یا شنیدن.

With great interest or enthusiasm; eagerly.

adverb
معنی(adverb):

In an avid manner; greedily; eagerly.

example
معنی(example):

او به شدت می‌خواند و یک کتاب بعد از دیگری تمام می‌کند.

مثال:

She reads avidly, finishing one book after another.

معنی(example):

آن‌ها با اشتیاق به داستان ماجراجویی گوش می‌دادند.

مثال:

They listened avidly to the adventure story.

معنی فارسی کلمه avidly

: معنی avidly به فارسی

با اشتیاق و علاقه زیاد، به ویژه در ارتباط با فعالیت‌‎های خواندن یا شنیدن.