معنی فارسی aview
B1دیدگاه یا منظره، به ویژه منظرهای طبیعی.
A view or sight of a particular scene.
- NOUN
example
معنی(example):
نمای از کوه نفسگیر بود.
مثال:
The aview from the mountain was breathtaking.
معنی(example):
او نمای دره را در پاییز دوست داشت.
مثال:
She loved the aview of the valley in autumn.
معنی فارسی کلمه aview
:
دیدگاه یا منظره، به ویژه منظرهای طبیعی.