معنی فارسی awiggle
B1awiggle به معنی حرکت کوچک و لرزشی است، بهطورکلی با لذت یا هیجان همراه است.
To move or twist in a playful, small way; often associated with excitement.
- VERB
example
معنی(example):
وقتی رسیدم، تولهسگ با شادی شروع به تکانخوردن کرد.
مثال:
The puppy began to awiggle with excitement when I arrived.
معنی(example):
او عاشق این است که انگشتان پایش را در شنهای ساحل تکان دهد.
مثال:
She loves to awiggle her toes in the sand at the beach.
معنی فارسی کلمه awiggle
:
awiggle به معنی حرکت کوچک و لرزشی است، بهطورکلی با لذت یا هیجان همراه است.