معنی فارسی axiomatised
B1به معنای فرآیند تبدیل یک نظریه یا مفهوم به یک مجموعه از اصول اساسی که به عنوان مبنای تفکر عمل میکنند.
The past tense of axiomatises; having been expressed or formulated as an axiom.
- verb
verb
معنی(verb):
To establish a set of axioms that describe or govern certain phenomena
example
معنی(example):
نظریهها برای فراهم کردن یک بنیاد محکم axiomatised شدند.
مثال:
The theories were axiomatised to provide a solid foundation.
معنی(example):
زمانی که axiomatised شدند، مفاهیم آسانتر قابل درک شدند.
مثال:
Once axiomatised, the concepts became easier to understand.
معنی فارسی کلمه axiomatised
:
به معنای فرآیند تبدیل یک نظریه یا مفهوم به یک مجموعه از اصول اساسی که به عنوان مبنای تفکر عمل میکنند.