معنی فارسی baby stay

B1

اقامت یک نوزاد یا کودک در جایی، معمولاً تحت نظارت بزرگترها.

The temporary lodging of a child, typically supervised by adults.

example
معنی(example):

اقامت بچه در طول شب آرام بود.

مثال:

The baby stay was peaceful throughout the night.

معنی(example):

ما یک اقامت بچه در هتل برای بازدید خانواده‌مان ترتیب دادیم.

مثال:

We arranged a baby stay at the hotel for our family visit.

معنی فارسی کلمه baby stay

: معنی baby stay به فارسی

اقامت یک نوزاد یا کودک در جایی، معمولاً تحت نظارت بزرگترها.